اعتراض سیتی!!!

سعی داریم با کسب علم و دانش در جهت اعتراض به نظام ظلم و ظالم قدمی در جهت امام زمانمون برداریم

اعتراض سیتی!!!

سعی داریم با کسب علم و دانش در جهت اعتراض به نظام ظلم و ظالم قدمی در جهت امام زمانمون برداریم

اعتراض سیتی!!!

علی بن ابی‌طالب(ع): کسی که در برابر منکر با دل و دست و زبان خویش اعتراض نکند، او مرده‌ای است در میان زندگان.

سعی داریم با کسب علم و دانش در جهت اعتراض به نظام ظلم و ظالم قدمی در جهت امام زمانمون برداریم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اعتراضات من» ثبت شده است

۱۰
تیر

آخوندک

 

 

جاتون خالی امروز رفتم حرم (تف تو ریا خخخخ)
خلاصه نشستم یه جایی تو شبستان .کنار دستم یه عده آدم مثل همیشه و کاملا عادی .داشتم درس میخوندم که حرفهای بغل دستیا فکرمو مشغول کردن .چند تا پیر مرد مقدس نما باهم فره میکردن !یکی میگفت تو بلد نیستی قرآن بخونی باید اینطوری بخونی و... !
اعصابم از جایی به هم ریخت که بحثشون کشید به یه حدیث 
اولی : تو برنامه سمت خدا آقای فرحزاد گفت یه مورچه هفتاد بار تلاش کرد تا یک دانه را بالا ببرد . (نتیجه انسان باید تلاش کند )
دومی : فرحزاد دروغ میگه !!!من روایتو دیدم !!!مورچه نبوده سوسک بوده !!!هفتاد بار نه هفت صد بار رفته بالا بعد موفق شده !!!فرحزاد فقط دروغ میگه !!! اصلا اسمش اسم زن شاه بوده حرفاش رو قبول ندارم !!! دروغگو هست !!! (برداشت سطحی از موضوع در حد لالیگا )
من 0_o
فرش 0_o
تسبیح گردن حاج آقا 0_o
خیلی اعصابم داغون شد !

اونورتر دو تا بچه ۱۲ ساله 
اولی :‌اعتقاد به جهنم یعنی چی؟
دومی : آدم نباید تو اعتقادات افراط یا تفریط کنه .مثل پشت بوم میمونه باید وسط باشی از اینور اونور بوم نیفتی اعتقاد به جهنم هم همینطوره و ....

یعنی کیف میکردم داشتم .

خیلی از تناقض این دو جلسه ناراحت شدم به این دلیل که پیرمردای مقدس نما همشهری بودن و پسر بچه ها ایرانی .
ناراحتی من به دلیل نژاد پرستی نیست 
به خاطر عقب افتادگی فکری مردم کشورم هست 
وقتی فکر میکنم میبینم همین مقدس نماها باعث شدن ما اینطور بد بخت باشیم .
واقعا متاسفم برای بعضی مقدس نماها

۲۷
تیر

بسم الله الرحمن الرحیم

صلی الله علی سیدنا و مولانا حجه ابن الحسن المهدی عجل الله تعلی فرجه الشریف

آی آدمها هنارس !

ما جوانها !ما روشن فکرها ! ما آینده ساز ها ! ما تافته های جدا بافته ! ما بازوهای جامعه ! ما گنده ها ! ما که توپ دنیا تکانمان نمیدهد ! ما که ادا ادفارمان و افاده هامان گوش عالم و آدم رو کر کرده هست ! ما که اووووووووف ما !!! ماکجاییم !؟دغدغه های ما کجاست !؟رنگ دغدغه هایمان چرا این رنگیست ؟دنیایمان چرا این شکلیست !؟چرا دنیایمان همرنگ افکارمان نیست ؟ ما گم شدگان !ما کجاییم ؟

بیایید پیدا شویم ، بیایید از بالاتر به دنیایمان بنگریم ، بیایید دو دو تا چهارتایمان را که آموخته ایم و برایش فخرمان را فروخته ایم کمی خرج کنیم و اگر اشتب آموخته ایم اصلاحش کنیم ! بیایید به سوالاتمان کمی پاسخ دهیم و حد اقل تکلیف خودمان را با خودمان روشن کنیم . بیایید ببینیم کی هستیم و ببینیم کجا هستیم و ببینیم به کجا خواهیم رفت .بله همان سوالات تکراری که همیشه شنیده ایم و پاسخش را داده ایم و برایمان انباری کلیشه خانه ی زهنمان را پر کرده اند .آیا وقت آن نرسیده هست که کمی اصلاحشان کنیم ؟

باید عمیقتر اندیشید به آنکه از کجا آمده ام و به کجا میروم و چگونه باید بروم ! بله تو میدانی او میداند و ما میدانیم و متاسفانه آنقدر میدانیم که فقط میدانیم و نه بیشتر !آنقدر میدانیم که برایمان مهم نیستند و تبدیل شده اند به دانسته های بیمصرف ذهنمان !

به شما برنخورد دوست عزیز !به شما هم برنخورد و همینطور به شما و شما و n تا شمای دیگر !من نیز با شمایم و در جمع ما میشویم همان ماهایی که از پاکان عالمیم و آدم بده همسایه ی مان هست !!!به ما برنخورد که عالمان بی عملیم! نمیدانم چرا شاید با نگاهی به جهان و با حسابی دو دو تا چهار تا این را میگویم !شاید

شاید به این دلیل است که میبینم دنیا در دست آنهاست ! بله همانهایی که استکبار جهانی مینامندشان و به صورت شعار مرگ بر آنها را در گوشمان کپی پیست کرده اند به طوری که برخی از ماها از تکرار این شعار و شنیدنش با مراجعه به عقل روشن فکرمان از دنیا بیزار میشویم و میگریزیم از دست انسانهای متحجر شعاری مزاج !مقصر این نظام کیست ما نوبرهایی که فقط میگوییم پیس پیس و میرویم پی کارمان بدون آنکه در مورد استکبار تحقیق کنیم ؟ یا آن شعاری مزاجها که راه دیگری بلد نیستند برای بیان افکارشان ! این بماند ، ما قرار بود از بالاتر بنگریم .پس میرویم بالای جهانمان بالای کره ی زمین ، تا ببینیم و نتیجه بگیریم.

چه میبینیم ؟

یک زمین زیبا یک زمین منظم و انسانهای مدرن با کلی تجهیزاتی که خود خلق کرده اند و در کنار یکدیگر به خوبی و خوشی زندگی میکنند ، احتمالا سرانشان این آرامش و آسایش را برایشان آفریده اند پس سران ما کجایند ؟ ما چرا در این زمین منظم و زیبا نقش نداریم ؟ چرا حق انسانیت نداریم !؟ چرا مهاجر زندگی میکنیم ؟ چرا زیر فشار اقتصادی زندگی میکنیم ؟ چرا زیر بمب و موشک زندگی میکنیم ؟ چرا نسل کشی میشویم ؟ چرا ؟ مگر ما بهترین افکار را برای زندگی در این دنیا نداریم ؟ مگر خداوند زمین و آسمان را نداریم ؟ مگر قرآن را نداریم ؟ مگر اهل بیت را نداریم ؟ مگر امام زمان را نداریم ؟

بیایید کمی بیشتر زوم کنیم روی زمینمان شاید مساله جوری دیگر است ! یک زمین زیبا یک زمین منظم و انسانهای مدرن با کلی تجهیزاتی که خود خلق کرده اند و در کنار یکدیگر به خوبی و خوشی زندگی میکنند و احتمالا سرانشان این آرامش و آسایش را برایشان آفریده اند ، اما چگونه این شده اند و ما نشده ایم ؟ به نظر میرسد سران آنها روششان با سران ما فرق دارد ! آنها مدیریت میکنند مسائل  تمام جهان را در جلسات سالانه اولدنبرگشان و آنها برنامه ریزی میکنند برای تمام انسانها آنها برای خودشان حق تراشیده اند که برای تمام انسانهای جهان تصمیم بگیرند آنها میتوانند هر کجا که به نظرشان نیاز باشد نیروی نظامی بفرستند و هر کجا که بخواهند انسانها را به جان هم میاندازند تا انسانها نتوانند پیشرفت کنند و میتوانند از اعتقادات هر قومی به ضررشان سوء استفاده کنند  و حکومت کنند بر انسانها! به نظر میرسد این حق از باور یهودیتشان نشات میگیرد همان باور که آنها را برترین انسانهای زمین دانسته است و به هر قیمتی که شده حاکم جهانشان ساخته است!عجب ، زمینمان رنگ عوض کرد !چه زشت گشت و پر از فساد !و ما بازیچه این روزگار ساخته آنهاییم ، آنها استکبار جهان اند و طاغوتات جهان و کارشان بیرون راندن ما از نور به سوی ظلمات هست و به این روش زندگی بهشت گونه خودشان را برای خودشان ساخته اند .

شاید اینگونه باشد اما شاید ما بیشتر از آن طاغوت ها مقصر هستیم برای ساخت این زمین زشت و مفسد ! ماهایی که دغدغه اصلی مان که ساخت جهانی زیبا  و با افکار معنوی  خودمان هست، تبدیل شده به اینکه چگونه میتوانیم شبیه جوانان آنها باشیم و خوشبخت ! ما خوشبختی آنها را باور کرده ایم نه خوشبختی ناشی از افکار زیبای خودمان را ! و عملا میگوییم بگذار افکارمان در جای خودشان خاک بخورد ! و ما جوانان سست عنصر و ما جوانان بی اراده و ما جوانان پر ادعا و ما جوانان داغون و ما جوانان رسوا !

شاید نیاز باشد  تغییر دهیم زندگی مان را با بازگشت به خودمان و با بازگشت به خدای خودمان و به بازگشت به قرآن و ائمه خودمان و با بازگشت به امام زمان و ولی امر اصلی خودمان که غریبانه از دست ما دلی خون دارد ! شاید نیاز باشد تغییر دهیم قضایمان را در این شبهای قدر به قضایی جوانی که مسول این نباشد که امام زمانش بگوید " اگر شیعیان من به اندازه تشنه ای که آب میخواهد مرا میخواستند ظهور میکردم " . شاید لازم باشد به خود و دنیای فعلی خودمان اعتراض کنیم و دنیای زیباتری از آن بسازیم . شاید لازم باشد خودمان را پیدا کنیم و باور کنیم که " همدلی نیروهای آخرالزمان رمز سعادت هست " بدون اینکه مسائل را قاطی کنیم باهم بدون در نظر گرفتن تعصبات ملیتی بدون در نظر گرفتن رنگ پوستمان و بدون در نظر گرفتن لحجه و زبانهایمان و بدون در نظر گرفتن سایز چشمها و دماغهایمان و شاید لازم باشد که هرگز نگوییم فلانی با فلان رنگ و فلان ملیت و فلان پست و فلان اعتقاد ، فلان کار را کرد و در نتیجه این اعتقادهایمان بی رنگند !!! شاید لازم باشد خدا را بهتر باور کنیم و امام زمانمان را هم ....

شاید لازم باشد فریاد بزنیم که آی مردم هنارس !!!

الهم عجل لولیک الفرج

_________________________

دوستان لطفا این حقیر را به خاطر زیاده گویی و شاید گزافه گویی ببخشید و برای بحث بیشتر در راستای اصلاح گفته ها و افکارم  نیازمند یاری شما دوستان عالم و گرامی هستم .انجمن کلبه انتظار منتظر شما دوستان عزیز هست

kabootar.net/forum

نویسنده : معترض حقیر

۰۲
خرداد

سلام دوستان 

احتمالا همگی فیلم زامبی رو دیدین !امروز میخواهیم نقدی اعتراضی به زامبیهای اطرافمان بنویسیم .

همانطور که میدانید زامبیها اشخاص بیماری بودند که به انسانهای عادی حمله کرده و خونش را میمکیدند و با انتقال ویروس حامل بیماری آن شخص عادی را هم تبدیل به زامبی میکردند و به همین صورت شهرها و کشورها نابود میشدند .تنها یک زامبی برای نابودی یک شهر و یک کشور کافی بود و اگر کسی جلوی آنها را نمیگرفت همه ی دنیا را نابود میکردند .جالبتر آن بود که این بیماری درمانی نداشت و مجبور بودند بیمارهای بیچاره را نابود کنند !بیمارانی که خودشان قربانی یک بیمار دیگر شده بود و آن بیمار نیز قربانی بیمار دیگر!!!

اما بحث ما چیست ؟

به نظر من در همین دور و بر ما هم زامبی فراوان وجود دارد !کسانی هستند که بیمار هستند و بیماریشان را به انسانهای عادی انتقال میدهند و گاها میتوان گفت اکثر انسانها درجاتی از این بیماری را دارند !

کسانی هستند که قلبشان را ویروس گناه سیاه و محجوب و قصی کرده هست و متاسفانه این ویروس را به اطرافیانشان منتقل میکنند و زامبیهای شهر ما به سرعت در حال افزایش هستند .تمام انسانها به شدت  نسبت به این ویروس آسیب پذیرند و تقریبا تمام انسانها تا حدودی این ویروس را در قلبشان دارند !برخی ویروس بسیار ضعیف و برخی قوی و قویتر و برخی شده اند برده ی زامبی وجودشان !این ویروسها با هر تحریک خارجی و با هر شبهه و با هر حس نا امیدی که از سوی دیگر زامبیها و در صدر آنها شیطان رجیم منتشر میشوند ، بزرگ و بزرگتر میشوند و قلب انسان بیچاره را چنان سیاه و محجوب میکنند که عملا چیزی از قلب نمیماند و انسان عادی قدیم و زامبی جدید کارش به جایی میرسد که خدا را انکار میکند !و این عادیست !چرا که وجود او فطرت پاکش را که در میان ویروسها گرفتار شده هست نمیبیند و نمیتواند تشخیص دهد که او انسان بوده هست و خلیفه الله بوده هست و ظرفیت تبدیل شدن به اشرف مخلوقات را داشته بوده  و ...

او تبدیل میشود به زامبی تمام معنا با باطنی بسیار کریح !اگر چه ظاهرش اراسته باشد که البته ظاهرش هم میشود چون مفتیهای وهابی که آینه تمام معنای زامبیها هستند !!!

راهکار؟

بر خلاف فیلم زامبی 2014 که برای زامبیها راه درمانی وجود نداشت ، زامبیهای دنیای ما راه درمان و پیشگیری فراوان دارد و خداوندی عظیم داریم که همواره انسانش را انسان میخواهد و برای این هدف هر کاری میکند و همواره انسانها را به سوی خودش دعوت میکند و از چشمه های رحمت و معرفتش بنده اش  را بهره مند میکند به واسطه ی درهای رحمت خویش بر روی زمین .و ما برای آنکه از این چشمه های رحمت برخوردار بشیم باید آن چشمه را پیدا کنیم و در زندگیمان از آن بهره ببریم !

باید پاسخ بدهیم به این سوال در قلبمان "این باب الله الذی منه یوتی؟". اگر او را پیدا کنیم از شر ویروسهای زامبی نجات میابیم و میشویم انسان و میشویم خلیفه الله و میشویم موجودی که خداوند احسن الخالقینمان از آفرینشش به خویش تبریک گفت .

اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک.

اللّهم عرفنی نبیک فانک ان لم تعرفنی نبیک لم اعرف حجتک.

اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرّفنی حجتک ضللت عن دینی؛

الهم عجل لولیک الفرج ...

آمین یا ربالعالمین...

۱۴
ارديبهشت

آنگاه که لشکر غم در برابر دنیای من است 

یک توپ التیام زخمها و دردهای من است 

آنگاه که غم هجرت موج دریای من است 

یک توپ شکافنده ی موج غمهای من است....

شعری که ادامه داره ولی ادامشو پست نمیکنم :)

خواستم مقدمه بحثی بشه که جدیدا میخام بعد مدتها راه بندازم 

ما افغانستانیها چندی پیش به خاطر مشکلات داخلی کشورمون و به خاطر هجوم همه جانبه ی جهان خواران که به صورت مستقیم و غیر مستقیم عزم مکیدن خون ملتمان را کردند گروه گروه شدیم !گروهی ماندند و مبارزه کردند با مشکلات زندگی ناشی از این جنگها و ناملایمات و گروهی رفتند تا با دستی پر برگردند و جواب آن جهانخواران را بدهند و گروهی رفتند که رفتند !سرمایه خود را در خطر دیدند و جمع کردند و رفتند در زمینی دیگر کشت و برداشت کنند !بگذریم !

و من و خانواده ام و هم قطارانم آمدیم به دیار ایران .دل به سخنان رهبری بزرگ (امام خمینی رحمه الله علیه ) بستیم و آمدیم . میدانستیم که او چون رهبر خودمان شهید مزاری رحمه الله علیه به فکر شیعیان هست و آنها را برادر دینی خود میداند و کمکشان میکند تا روی پایشان بایستند . 

همین گونه بود و تعداد زیادی از هموطنانم چون سربازی در راه امام خمینی رحمه الله علیه شهید شدند و گروهی کمک کوچکی کردند تا جامعه ایران کمبودی از لحاظ کارگر کم توقع و پر تلاش که سختترین کاهای عمرانی را انجام میدادند ، احساس نکنند . 

اینگونه میزیستیم و کم توقع میدانستیم که مهمان هستیم و باید به صاحب خانه احترام بگذاریم و صاحب خانه نیز رفتاری مناسب با ما داشت تا اینکه کم کم رنگ دنیا دگرگون شد و کم کم ما مهمانها مجبور شدیم بیشتر بمانیم و صاحب خانه مجبور شد بیشتر مارا تحمل کند .با اینکه ما تلاش میکردیم صاحب خانه احساس نکند ما سرباریم !تا حدی کم توقع بار آمدیم که گاهی احساس برده بودن کردیم .گاهی احساس کردیم سرنوشتمان خدمت به مردم جهان هست بدون هیچ نیازی به غرور بدون هیچ نیازی به رفاه نسبی و بدون هیچ نیازی به علم و....

اما ما برای آنکه میخواستیم به کشورمان برگردیم و آن را آباد کنیم نیاز داشتیم عالم و قدرتمند بار بیاییم و مرد بزرگ شویم و شاه دنیای خود باشیم نه برده ی دنیای دیگران !این نیاز را حس کردیم و در وجودمان اندک اندک به دنبال راهکار تقویت آن گشتیم و پیدایش کردیم از میان DNA مان !

اما کافی نبود برای رشد باید بیشتر تلاش میکردیم در حالی که هیچ پشتیبانی نداشتیم .در مدارس خود گردان به دنبال رویاهای خویش گشتیم و در آن شرایط راه فردا را پیش گرفتیم و برای آینده تلاش کردیم تا اینکه اندک اندک فرصتهایی آمد به سراغمان و وارد مدارس قانونی و ایرانی شدیم تا فرصتی طلایی برای رشد و بزرگ شدن بیابیم .اما آنجا نگاههای مارا آزار میداد ،گویا خرد جمعی نمیپذیرفت که ما نیز انسانیم !با آن خرد جمعی مبارزه کردیم و شخصیت انسانی خویش را به آنان معرفی کردیم و اجتماع مارا بیشتر باور کرد .

سخت بود این راه پر فراز و نشیب !بسیار سخت !به طوری که تحملش برای یک کودک صبر ایوب میخواست ....

من و تعدادی از دوستانم از کودکی رنجهایمان را با یک توپ فراموش میکردیم و روزهای هفته رنج میکشیدیم و تحمل میکردیم مبارزه میکردیم به عشق آنکه روز جمعه غم نهفته در درونمان را جمع کرده و به توپی میسپاریم و شوتی میزنیم و به تور دنیا میچسبانیم !و زنده میمانیم !

آری اینگونه بود که اعتراض داشتیم ولی زنگی میکردیم و بزرگ میشدیم به امید فرداها به واسطه ی یک توپ فوتبال ....

اما گروهی دیگر از دوستانمهان با توپ ارضا نمشدند !گویا غمشان به اندازه ی تاریخ بود !آنها میخواستند نیاز به احساس جامعه پذیریشان را با تیپهای کره ای  و اروپایی که نماد پیشرفت بودند !به مردم نشان دهند !آنها غم درونیشان را با گوش کردن به موزیکها و ....التیام میدادند .

غافل از آنکه روزی آن تیپ و آن موزیک و آن احساس شخصیت واهی نابودگر زندگی آنان میشود و آنان را به هرزگی میکشاند!

و گروهی از دوستانمان آنگونه گشتند و در بینمان زندگی میکنند با نابودگرهای درونشان که ذره ذره روح و جسمشان را از دست میدهند و ازشان خواهش میکنم مسیر زندگیشان را زیباتر بچینند .

آری ما اینگونه زندگی کردیم و آن دوست عزیزی که در محیطی کاملا مذهبی رشد کرده است و امروز ریش میگذارد و یغه اش را تا ته میبندد و بر صندلی قدرت تکیه میزند و وضع میهمان را میبیند و توجه نمیکند و "فریاد میزند که ما بسیار مهمان نوازیم " حق ندارد بگوید آنها چنین اند و چنان !و حق ندارند چنین باشند و چنان !!!!

چه تلاطمی دارد ذهن پریشان معترض 

چه تلاطمی دارد دل خون فشان معترض .....

تبصره:ناگفته نماند که سرنوشت هیچ قومی به دست دیگری نیست و شاید درصد بسیار کمی از این مشکلات مقصر خارجی داشته باشند و مقصر اصلی خود ما هستیم !

امید که همه چیز درست شود ......

۲۸
فروردين

سلام دوستان 

امشب اعصابم خیلی خیلی خورده 

برا مسابقات بین دانشگاهی تیم دادیم !کلی اینور و اونور دویدیم تا تونستیم بچه هارو جمع کنیم و دو تیم راهی بازیها کنیم !تیم اولمون که خیلی قدرتمنده و امکان داره قهرمان بشه !اما تیم دوممون یه تیم متوسط بود و میتونست حد اقل با آبرو و کسب تجربه بازیهارو به پایان برسونه !

همه چیز خوب پیش میرفت تا امشب که من دنبال هماهنگیها بودم ناگهان یکی یکی بچه های تیم انصراف دادن !!!!

چرا؟ چون اولین بازیمون با تیم ما بود و باید در مقابل یه تیم قدرتمند (دانشگاه مفید ) بازی میکردیم !بهانه ها شروع شد که با این ترکیب 10 تا میخوریم و آبرومون میره !از من تبلیغ خودباوری و از دوستان اسرار بر حفظ آبرو ! وبلاخره کنسل کردن و همه چیز رو به هم ریختن .

من نمیفهمم آبروی یه تیم در اینه که اگه تیم مقابلش قدرتمند بود فرار کنه ؟این حفظ ابرو هست یا اینکه تا توان داره مبارزه کنه و اگه 10 تا گل هم خورد مثل مرد ببازه و کسب تجربه کنه!

البته به نظر من ما میتونستیم با یه ترکیب دفاعی و یه مقدار همت و دوندگی با دانشگاه مفید مساوی کنیم و این دور از انتظار نبود ! من بارها و بارها چنین کارهایی رو کردم و حتی تیمهایی رو که هیچ کس باورش نمیشد شکست دادیم !

_________________

زندگی هم مثل بازی فوتبال میمونه !

ما همیشه باید سعی کنیم به خودمون اتکا کنیم و اگه کسی (که بازیش خوبه ) مارو همراهی نکرد مثل مرد سعی خودمونو بکنیم ! هیچ وقت نمیشه توی زندگی به هوای دیگران برنامه ریزی کرد و موفق بود !گاهی نیازه آستینهای خودتو بالا بزنی ! من از همین تریبون اعتراض سیتی اعتراض خودم رو به دوستان اعلام میکنم و خیلی متاسفم که باید بگم "نیم کیلو باش ولی مرد باش و متاسفم که باید بگم....."

۲۱
بهمن

وطنم دوباره اینک تو و شانه های پامیر

بتکان ستاره ها را که شود سحر فراگیر

بتکان ستاره ها را که ستاره های این شهر

همه یادگار زخمن همه یادگار زنجیر!

 

 

 

سلام دوستان 

امروز یکی از بهترین دوستانم از پیشم رفت !رفت به سوی جایی که به آن تعلق داشت تا باقی عمرش را به اعتلای خاک پاک وطن اختصاص دهد.

هم ناراحت شدم و هم خیلی خوشحال !ناراحت از اینکه دوست عزیزم (dns) از پیشم رفت و خوشحال شدم از اینکه افغانستان عزیز یک پسر غیور و متخصص در زمینه سیسکو و هک و امنیت خود را از سرزمینهای هجرت پس گرفت .باشد که برای ساخت وطن عزیز مان مفید باشد .

 

اما با کمی تفکر به سوالی در ذهنم رسیدم که پاسخش را شاید هیچ کس نداند!!!

چرا و به چه جرمی ما باید مهاجر باشیم و مهاجر زندگی کنیم و در کشور خودمان هم هویتمان در هاله ای از ابهام باشد به جرم هزاره بودن!!!

از میان دوستانم که در ایران بودیم تعداد اندکی به وطن برگشتن و تعداد زیادی روانه دیگر کشورها شدند و تابعیت سوئدی و آلمانی و ترکیه ای و فرانسوی و کانادایی و .... گرفتن که دلم برای تک تکشون تنگ شده و شاید تا سالها و شاید هیچ وقت دیگر نتوانم آنها را ببینم .وقتی به این سرنوشت فکر میکنم از تمام عوامل آن جداییها مانند وهابیت خبیث عربستانی و پاکستانی که آتش جنگ در کشورم انداخت !شوروی سابق که آن زمانها کشورم را نابود کرد!جهل و نادانی که طالبان نوکران وهابیت به ارمان اوردند و جنگهای داخلی راه افتاد!سرکرده های ضعیف النفسی که ملت را به مقداری قدرت با غربیان تشنه ی قدرت معامله کردند و میکنند و ....بدم می آید و دل داغدارم رو با امید فرداهای بهتر تسکین میدهم .

خلاصه کلام را همه ی مهاجرین میدانند و نیاز نیست بیشتر از این داغ دلها را تازه کنم .ما روزی باز خواهیم گشت و انتقام این جداییها را از تمام این عوامل خواهیم گرفت . به امید آن روز ....

اما یادی کنم از دوستانی که این سرنوشت از من جدا کرد !
دوست عزیز ع م معروف به (dns) که امروز به وطن بازگشت و دوست عزیز احسان امیری و دوست عزیز باقر هر کجای افغانستان هستین موفق و سلامت باشین .

دوست عزیز مصطفی و مرتضی فتاحی چه دورانی رو تو دبیرستان و همسایگی هم در تهران گذراندیم .هر کجای آلمان هستین موفق و شاد باشین.

دوست عزیز یاسر که چند ماهی در کارگاه خیاطی باهم کار کردیم و تازه آدرس فیس بوکت رو پیدا کردم و دوست عزیز مرتضی محمودی که تو هم در کارگاه خیاطی بودی هر کجای المان هستین شاد و خرم باشین.

دوست عزیز عادل رضایی و رحیم رجبی که به لطف خدا آدرستون رو توی فیس بوک پیدا کردم و دوست عزیز و همیشگیم سجاد شیرزاد و رمضان که سالها باهم رفیق و هم تیمی بودیم همگی هر جای سوئد هستین شاد و خرم و موفق باشین.

دوست عزیز آقا عتیق هر جای فرانسه هستی خوش و خرم باشی.دوست عزیز اقبال هر کجای کانادا هستی خوش و سرحال باشی.

دوستان دیگر عبدالله عیان زاده و فواد امیری و ....که ممکن هست در این لیست جا افتاده باشین ولی هیچ وقت از خاطرم نخواهید رفت هر کجای جهان هستین شاد و موفق باشین.

هیییییییییییی

کاش روزی دیگر همگی در کنار هم در کشور عزیزمان باشیم!

۱۶
دی

سلام دوستان 

خیلی وقت بود میخواستم همچین مطلبی رو بنویسم هی تنبلی میکردم و مینداختمش برای بعد!امروز تصمیم گرفتم براتون بنویسم.

موضوع بحث ما سادیسم بین الملل هست که در تمام نقاط دنیا گسترش پیدا کرده و انسانهای بسیاری به این مکتب گرایش دارند از جمله خودم!

اما سادیسم چیست؟سادیسم مکتبی هست که انسانهایی در اون فعالیت میکنن که اندکی کم دارند و خودآزاری و دیگر آزاری میکنند!و این مکتب بدون ثبت جهانی بیشترین طرفداران را در تمام جهان دارند و میتوان گفت تمام انسانها عضو این مکتب هستند به جز تعدا بسیار اندکی که میکوشند دیگر انسانها را به مکتبی والاتر از مکتب سادیسم دعوت کنند!

موشکافی این مکتب جای بحث بسیار میطلبد که نه مجال بیان آن در اینجا هست و نه من علم آن را دارم!

اما یکی از مشخصه های انسان سادیسم را برایتان مینویسم و با منطق ثابت میکنم که همه ی ما درگیر آن هستیم!

آدمهای سادیسمی میدانند چه چیزی برایشان ضرر دارد ولی در انجام آن مسر هستند و بی محابا به آن عمل میکنند (خود آزار و دیگر آزارند)

و اما اثبات آن را با بحث روح به پیش خواهیم برد!به این صورت که خداوند مهربان در هنگام خلق انسان مخلوق بزرگی به نام روح خلق کرد که برای بیان قدرت خود آن روح را از آن خود دانست و در کتاب آسمانیش فرمود من از روح خودم در انسان دمیدم یعنی آنکه به خودش بالید که چنین روحی خلق کرده است و آن را به خود نسبت داد تا قدرتش را به جهانیان نشان بدهد.

اما روح چیست!؟یک روح روح انسان هست که به خلق آن اشاره شد و روح دیگر فرشته اعظم الهی هست که در این بحث به آن نمیپردازیم و ....

پس موضوع بحث ما برای اثبات سادیسم بین الملل روح انسان هست .

در عظمت روح انسان روایت هست که میفرماید اگر روح را محصور در بدن انسان نمیکردیم ادعای خدایی میکرد!

بعضی از انسانها که بسیار سادیسم هستند مرتاض نام دارند و با تحمل رنج و ریاضت گوشه ای بسیار کوچک از قدرت روح خود را آشکار میکنند و به واسطه ی آن کارهایی میکنند که انسانهایی سادیسمتر انگشت حیرت به دهان میگیرند!

و در روایاتی دیگر هست که میفرماید شهیدان عالم برزخ را به سرعت برق و باد عبور میکنند و به بهشت برزخی میرسند و گناهکاران میلیونها سال و حتی تا قیامت نمیتوانند این مسیر را عبور کنند!

روایاتی هم هست که میفرماید اثر گناه بر روح انسان مانند اثر چاقوی برنده بر جیگر یا گوشت هست!
با جمع بندی این روایات میتوان چند نتیجه بدیهی رو گرفت :
ا - روح ما آنقدر عظمت دارد که میتواند در صورت سالم ماندن لیاقت خلیفه اللهی را داشته باشد و به سرعت برق و باد و حتی سریعتر از آن به ماوای حقیق اش یعنی بهشت برین برسد
2-ما انسانها هر روز با چاقو به جان روح خود می افتیم و او را هر روز با ضربات چاقو از بین میبریم!(کمبت و تیکن بازی کردین؟خونش تموم میشه یه وقتی!)
نتیجه ی پایانی :
انسانی سالم که یک جت داشته باشد و بتواند با آن هر جایی سیر کند مراقب آن خوهد بود تا خشی بر آن وارد نشود 
ولی انسان سادیسم وسیلهای بسیااااااااااااار برتر از جت جنگی و زیر دریایی اتمی و...و هر آنچه ساخت بشر است و بشر به آن مینازد دارد و عوض مراقبت از آن هر روز خودش به آن با چاقو ضربه میزند !و اینگونه است که میگویند بچه ها پاکترن چون هنوز فرصت نکردن تمام روحشان را نابود کنن!!!!!!!!
پس ما همه سادیسمیم! بدون شک!!!!!در ادامه مطلب تصاویری از رهبران سادیسم ببینید!!!!!!!!!!خواهشا اگه قلبتون ضعیفه ادامه مطلب نرین!!!!
***********************
ببخشید روایاتم بدون رفرنس یا همون ارجاع خودمون بودو از نظر مقاله بسیار ضعیف!موقع امتحاناته و وقت ندارم هر کسی خواست روایات رو ارجاع بدم پیام بده تا سر فرصت براش پیدا کنم .اینارو همه روتند تند تو نیم ساعت نوشتم!
بعضی دوستان فکر کردن که فرقه سادیسم وجود خارجی داره و من معرفیش کردم!!!indecisionهمینجا اعلام میکنم که این واژه رو برای این به کار بردم که تلنگری زده باشم و تاثیر کلامی به وجد بیاد!!!!!!!به بزرگواری خود ببخشایید و مرا از دم تیغ نگذرانیدcool
با تشکر :معترض
۱۴
آبان

سلام به همه 

امیدوارم عزاداریهاتون مقبول درگاه حق تعلی قرار گرفته باشه و ما رو هم دعا کرده باشین

امشب خیلی حرفا دارم بزنم ولی وقت ندارم همه رو کامل تایپ کنم بنابراین بهشون اشاره میکنم و بعدا سر فرصت کامل ترشون میکنم

اولین موردش یاد و تقدیر از شهید بزرگوارمون حجت الاسلام شیخ محمد ناصر فیاضی هست 

از اقوام ما هست و عالم بزرگی بود که در دوران حکومت کمونیستها تو افغانستان دست به جهادهای علمی و حسینی میزد

از بزرگترها که در موردش میپرسم میگن اگه او نبود شاید خیلی از علوم اسلامی در بین اقوام ما جایگاهش رو از دست میداد و اقوام ما تو منطقه علاءالدین غزنی (غزنین قدیم) شاید نمیتونست سر بلند کنه و راه حقیقت زندگی رو پیش بگیره و فریاد آزادی و آزادگی  سر بده و مکتب سر افراز شیعه رو به جایگاه والای خودش (که البته هنوز خیلی راه هست که باید طی بشه) برسونه. 

این شهید راه حق و حقیقت در زمانی که حاکمان کمونیستی هر گونه ندای حق رو سرکوب میکردند تبلیغات خود را در جامعه ی خاموش شیعه سر میداد و جرقه های بیداری اسلامی و تفکرات کسانی چون امام خمینی (ره) رو بیان میکرد تا اینکه در سالهای 58 یا 57 حاکمان کمونیست او را دستگیر و به درجه اعلای شهادت نایل کردند و در گورهای دسته جمعی به همراه 5000 شهید راه پر خون و افتخار شیعه دفن کردند .

امسال لیست اسامی این شهدای گرانقدر طبق شنیده ها از تنها بازمانده و منشی زندان مخوف پل چرخی اون روزگار که مقتل این شهدا بود  بدست رسید و سرنوشت این شهدای حسینی که نا معلوم بود مشخص شد .

در طی هفته گذشته مردم و اقوام ما تو تهران و قم یاد این شهید گرانقدر را گرامی داشتند و من هم بر حسب احساس وظیفه خواستم این شهید بزرگوار را معرفی کنم تا بگویم به دوستانم که  راه امام حسین (ع) و مردان حسینی از این به بعد راه ما خواهد بود

در آینده از شخصیت چنین بزرگوارانی با تحقیق بیشتر بیشتر خواهم نوشت تا یتاره ای باشند در اذهان قهرمان طلب جوانان شیعه

یادش گرامی و راهش مستدام 

**************************************************************************************************

مساله دوم که میخام زیاد در موردش بحث کنم و بازشون کنم اینه که امشب سخنران مجلس عزاداری گفت که باید در عزای حسین علاوه بر شور حسینی شعور حسنی هم داشته باشیم و اشاره کرد  به اعدام بزرگ مردی تبریزی به دست طاغوت در حالی که 2000 نفر عزادار حسین در چند کوچه اونورتر قمه زنی برگزار کردند برای امام حسین (ع) و ککشان نگزید که پرچمدار امام حسین (ع) در این روزگار داره اعدام میشه!!!!!!!

واقعا جای تفکر و تاسف داره 

واقعا ما شیعیان چقدر باید بیخیال باشیم 

آیا آماده ایم اگه ندایی آمد که کیست مرا یاری کند ما با دل و جان دست بلند کنیم یا نه آیندگانمان از ما چنان خواهند نالید که از مردم کوفه مینالند!!!

من یکی به خودم ایمان ندارم !به نظر شما مشکل چیه!؟

****************************************************************************************************

سومین مساله که میخام در بارش بحث کنم اینه که تو یه بنری دیدم از قول امام حسین (ع) نوشته بود 

انی احب الصلاه

i adore praying

من به نماز عشق میورزم

این راه امام حسین (ع) هست که برای زنده نگه داشتن اصول دین و بندگی خدا قیام کرد و شهید شد ب مظلومانه ترین حالت

آیا ما به نماز عشق میورزیم!

من یکی که نتونستم چنین باشم 

شما چطور ؟

چه باید کرد؟

شما اعتراض ندارید؟

۱۹
شهریور

گل یخ

من پسر آتشم

شهر من آتشکده ست

آتشش از جور و ظلم

در میان خاک و خاکستر

سال و ماهها گشته ام

تا بیابم خوبها تا بیابم من خدا

از کودکیهایم ندانم هیچ مهر

در گوشم خانه کردست نوای  توپ جنگ

با غم به دنیا آمدیم و مانده ایم  با غم

یحتمل مرگمان از غم نباشد هیچ جدا

سرنوشتم را گره کردن به فکر ظالمان

با نوایش ما را به این سو و آن سو میبرند

من پسر فقرم

افتخار هم میکنم

با افتخار میگویم در کودکی

از میان کفشها تیکه پسته خورده ام

رشد کرده ام با الطاف روزگار

میشود روزی شود

پدرم خسته نباشد؟

مادرم دردی نداشته باشد در پا؟

برادران کوچکم در کودکی مجبور نباشد نان آورند؟

سهم ما از ناز هستی

تا به کی باشد؟ در دستان مستان

ما مهاجریم

آواره میخوانند مان

از جور زمانه این شدیم

سهرابا شهر من گم شده است!

شهر من این رنگ  نبود

در میان خاک و خون و جنگ نبود

شهر من غزنین تاریخ ساز بود

خانه فرهنگ وآدم ساز بود

تو چه میدانی ز گم کردن شهر

شهر من را برده اند در لا به لای چکمه شان

در لا به لای آتش اندیشه شان

روزگارا کی شوی تسلیم عشق

ما ز فراق سوار

قدر دنیا خسته ایم

میتوانی اندکی آبم دهی !؟

یا که نه !؟

از کمال هم نشینانت بنالم!

چون که تو نیز شمرها دیده ای!

این عطش نیز باشد

کرام الکاتبین گوشها باز کن

قلم و کاغذ مزین به قول ناز کن

به رب ما و یاران

برسان ندای ما را

قلب من سرد و یخی

قلب من چاره  ندارد

جز که نگوید از بهار

نالیدن کاری تکراری شدست

دیگر نمینالم که قلبم نیست شد

سیاست سنگ و یخ آرامش است

بیدل باش تا چو مرغ سرت را از بدیها زیر برف قایم کنی

قلب پدرم را دکتر دنیا ربود

بی بهانه بی ترانه زندگی مان خون گشت

مهاجر بودن این است دگر

کس نداند از دل خونین تو

تا بماند در بر و بالین تو

چه خوش گفتست حکیم  شیرین سخن

ما را ز نیکیت خیر نیست  شر مرسان ای هستی!

آن زمان کز جور خزان

پدرت را به تیغ جراحی سپردی

بی مروت بود آن که فکر کرد

چون مهاجرید کافرید

به گمانم ما را افغان آفریدن

در وجودمان درد و فغان آفردن

به قول خواننده مان

مرا آن روز گریان آفریدن آفریدن

به دامان بیابان افریدن افریدن

قلب من اشکهایت را پاک کن

سینه ی هستی ز پایمردی چاک کن

مگر نگفتی که سنگ و یخ گشتی ز جور

سنگ و یخ را چه به اشکهای بلور

حق نداری با طبیعت

سرکشی را پیش گیری

ما مسلمانیم

قبله ی مان از قضا

در میان قاتلانمان به پاست

آن وهابی خبیث قبله ام را میشورد

دستهایش بوی خونم میدهد

قبله ام را یه کمی مکروه کردن!

من نمیدانم حکم این دنیا چیست

بی مروت قلب سنگین مرا با تبر بشکسته است

بار خدایا

معترض تنهاست

معترضها بی کس اند

کی فرستی بهر ما آن یار را

کی شود خاموش کنی

این همه آتش ز ما انبار را

ما که دگر ناتوان گشتیم ز جور

منجی ما  را بهر یاریها رسان

بی او ما نوری  نداریم ای خدا

۰۵
شهریور

امروزه در جوامع بشری و اسلامی که بیشتر مورد بحث ما هست جوانان ما به سمت و سوی هیجانات و تفریحاتی تمایل دارند که قضایایش اندکی بودار هست!اما چرا بودار هست!؟

 

جایتان خالی ما جوانان امروزی کلی از فیلمها و بازیهای کامپیوتری و موزیکهای پر هیجان امروزی لذت میبریم و از مدها و پیراهن آلات جذاب روز خوشمان میاید و برای امتحان هم که شده دوست داریم مدهای روز را به تن بزنیم و لذتی آنی به دل جوان و پر شور خویش تقدیم کنیم. و اما بویش کجاست!؟

بویش در آن جاییست که ما جوانان جوامع اسلامی سرمایه های جامعه ی خویش هستیم و باید وقت و عمرمان را صرف پیشرفت علمی و فرهنگی و معنوی خود و جوامع خویش کنیم و دنیای اسلام را که قرنهای استعمار و جنگ را کم کم پشت سر گذاشته هست و به پا خواسته است برای اسلام واقعی آبادترش کنیم .و آنها با این همه سرمایه گذاری در بخش فیلمها و موزیکها و...میخواهند ما را سرگرم کنند و تمدن را در خانه خویش نگه دارند و به قول معروف عاشق چشم و ابوری ما نیستند!

اما بیخیال این فلسفه به مزاق ما جوانان خوش نمی آید و به قول خودمان جوانی رو عشق هست!و اما شواهد جدیدتر که به بودار بودن قضیه شهادت میدهند نیز وجود دارند!

کمی باید اندیشه از خویش در کرد که چگونه است که دنیای غرب شیعه شناس و اسلام شناس و خاور شناس و ....پرورش میدهد و از خود ما بر نیازهای جوانان جوامع مان بیشتر احاطه و تسلط دارند!یا ایهالاهل العشق والحال به قول ما قم ساکنان چطو شد که اینطو شد!؟

از انتقاد به مسولین جوامع خویش میگذریم البته با تشکر فراوان از زحمات ایشان که میدانیم و حق میدهیم به محدویتها و تواناییها و کارها و کم کاریهای ایشان شاید که متنبه شوند و کاری کنند. و بیشترباید بر خودمان تکیه کرده و ذهن خود را با هر هیجان و هر تفرقه و هر کسی درگیر نکنیم و به قول مادر بزرگها گول گرگه رو نخوریم!

اندکی تحلیل آن شکموهای عالم که برای داشتن پول و ثروت خویش دست به هر کاری میزنند تا زندگی کنند:

شاید بدانید که هر ساله سیاستمداران و سرمایه گذ اران بزرگ جهان که در تحولات جهان دستی دارند به مدت یک هفته به بهانه های تفریحی و...جلساتی تحت عنوان بیلدربرگ برگزار میکنند و در آن تمام اتفاقات یک سال آینده جهان  را با تمام ریز برنامه هایش که باید ریخته شود تا منافع اعضای خویش(همان شکوموهای معروف را میگویم!) تامین کنند بررسی و برنامه ریزی میکنند!شاید شب قدر آنها این هفته باشد !شاید!

و میدانید که ماسونها که اسم خویش به معماران آزاد آراسته اند و تفکرات سلطه طلبانه خود را دنبال میکنند در کل جهان به صورت مخفیانه تشکیلات دارند و در متن زندگی مردم با طرح سمبلیسم روزگار میگذرانند .از حرم قدرتشان خیلی برداشتها میتوان کرد که اندکی ذهن کنجکاو و یک عدد گوگول (همان گوگل خود را میگویم!)دانا میخواهد.آنها ما مردم عادی را در پایینترین سطح نظام آرمانی خویش در حرم قدرتشان با نماد گوسفند قرار داده اند و این ظلم بزرگیست. من یکی که گوسفند بودن را دوست نمیدارم!شما چطور!؟و حاکم بدیها لوسیفر و شاید هم ملکه انگلیس تحت سیطره تک چشم جهان بین با کمک خاندانهای ثروتمند جهان به جهان حکومت میکنند .و جوانان ما با افتخار این علایم را بر روی تیشرتهای خویش هک میکنند و شاید میگویند ما گوسفندیم!و شیطان پرستی در جوامع اسلامی دیده میشود و موزیکهای شیطان در جوامع اسلامی طرفداران فراوان دارد و مییگویند ما مسلمانیم!

در این موراد بحث بسیار طولانیست و نمیخواهم سر شما رو به درد آورده و خاطر شما را مکدر نمیایم ولی خوب است در این موراد در گوگول دانا سرچ کرده و چشممان را به توطعه های شیکموهای عالم باز کنیم و بر علیه آنها مبارزه کنیم.میدانید که ما بچه شیعه ها باید در راستای خدمت به امام زمانمان تلاش کنیم و طبق روایات ما دجال آخرالزمان یکی از موجبات فتنه در مقابل مهدی موعود (عج) خواهد بود و با توجه به همان روایات که دجال را توصیف کرده اند میتوان به راحتی نتیجه گرفت که دجال همان تفکر فرماسونیست که زالو وار با تبلیغات سمبلیسم و با آراستن افکار خویش به عنوان اندیشه های نوین زندگی در تار و پود جوامع اسلامی و جهان رخنه کرده و به فکر پر کردن شکم اربابان شیکموی خویش میباشند.

بیاید با بوی اتحادی که در دنیای رنج کشیده روزگارمان به مشاممان میرسد عزم خویش جزم کرده و نگذاریم ژتون عالم به دست آن شیکموها بیفتد و کاری کنیم که آنها گشنه بمانند و اندکی بهشان خندیده و جیگری از حال تازه کنیم.

هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم

ستاد ضایع سازی شیکموهای عالم.