اعتراض سیتی!!!

سعی داریم با کسب علم و دانش در جهت اعتراض به نظام ظلم و ظالم قدمی در جهت امام زمانمون برداریم

اعتراض سیتی!!!

سعی داریم با کسب علم و دانش در جهت اعتراض به نظام ظلم و ظالم قدمی در جهت امام زمانمون برداریم

اعتراض سیتی!!!

علی بن ابی‌طالب(ع): کسی که در برابر منکر با دل و دست و زبان خویش اعتراض نکند، او مرده‌ای است در میان زندگان.

سعی داریم با کسب علم و دانش در جهت اعتراض به نظام ظلم و ظالم قدمی در جهت امام زمانمون برداریم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خاطرات ضیافت امام رضا» ثبت شده است

۱۳
شهریور

 

گفتن بهترین خاطره ات از سفر چه بود بنویس و جایزه اش را بگیر!

کل ده روز خوش گذشت کل ده روز با اساتید خوش برخورد و مهربان و عالم خوش بودیم و بهره فراوان بردیم .تمام ده روز را در مسابقات مختلف ورزشی با دوستان خوش بودیم و در اتاقها میگفتیم و میخندیدیم و از کنار هم بودن لذت میبردیم.از اینها بگذریم بهترین خاطره جایی دیگر است در میان اتحاد .

چه سعادتی بود که اتحاد رو حس کردیم در کنار بچه های گلی از 12 کشور .اندیشه هایی از هند و پاکستان و افغانستان و تاجیکستان و عراق و سوریه و فلسطین و ترکیه و سومالی و مالی و یکی دو کشور دیگه که خاطرم نیست!

اتحاد را حس کردیم در نماز جماعتی که در آن دوستان اهل سنت و دوستان زیدی هم کنار ما شیعه ها نماز خواندند و باهم گفتیم و خندیدیم و زندگی کردیم در جوار امام رحمت!

اما بهترین خاطره ای که به نظرم میرسه فکر کنم اونجایی بود که برای بازدید از نمایشگاه حرم رفتیم و اون جناب مسول که اسمش و سمتش خاطرم نیست برامون صحبت کرد با آن چاشنی شوخیهایی که دوستانه تمام بچه ها را با اتحاد پیوند میزد به هم .و خاطره خوش آن کلیپی بود که در همان جا از حرم امام رضا و از کرامات امام رضا (ع) پخش کردند و در آن لحظه با دیدن کلیپ اشکهای زیبا و خالصانه از گونه های بچه ها غلتان غلتان جاری شد.

شایدم نه آن بهترین خاطره نبود!

بین گلستانی که هر گل بو و رنگ خوش خود دارد انتخاب سخت است.نمیتوانم بگویم بهترین خاطره کدام بود. هر خاطره رنگ و بوی زیبای خودش را داشت.و لحظه لحظه ای آن روزگار خوش بود و از بهترین خاطراتم در زندگی.

هییییییییییی مثل برق و باد گذشت

عادت کرده بودیم به هر روز رفتن برای پابوس آقا امام رضا

چه توفیق بزرگی بود که 10 روز در جوار امام مهربانیها و رحمتها و امام غربا سپری کردیم.

و این حرم رفتن ها خاطره خوشی بود.

چه خوش بود آن نگاه عاشقانت بر زرین حرمت ای رضا

چه خوش بود آن اشکهای بلورین بر چهره ی عاشقانت غلتان غلتان

چه خوش بود بودن در کلاس آن بزرگ مردان عالم

چه خوش بود درس اخلاق جناب موسوی و فریاد فرارها

چه خوش بود کلاس آقای رضایی و آن معارف

چه خوش بود کلاس آقای برازش و موشکافی دعاها

چه خوش بود خوابیدن سر کلاسها

چه خوش بود آن نمازهای جماعت که آقای موسوی میخواند

چه خوش بود حلقه های معرفت که دوستانه بحث میکردیم از روزگار

چه خوش بود آن نعره های حیدری دوستان

چه خوش بود پاره شدن طنابها آن مسابقات فوتسال آن استخر و سوناها

چه خوش بود مسابقه ماست خوری و ماستی کردن آقای رشیدی

چه خوش بود آن دوستیها و شوخیها در تلالو نور رحمتت ای رضا

چه خوش بود آن عکس گرفتنها و آن شیرجه ها جلوی دوربین

چه خوش بود این سعادت ما که بودیم در این ضیافت

چه خوش بود این خوش بودنها

این همه خوشی را کجا برم ای رضا

گر با نگاهی در برم گیری دگر هیچ خوشی نخواهم

که خوش خواهم بود تا ابد