اعتراض سیتی!!!

سعی داریم با کسب علم و دانش در جهت اعتراض به نظام ظلم و ظالم قدمی در جهت امام زمانمون برداریم

اعتراض سیتی!!!

سعی داریم با کسب علم و دانش در جهت اعتراض به نظام ظلم و ظالم قدمی در جهت امام زمانمون برداریم

اعتراض سیتی!!!

علی بن ابی‌طالب(ع): کسی که در برابر منکر با دل و دست و زبان خویش اعتراض نکند، او مرده‌ای است در میان زندگان.

سعی داریم با کسب علم و دانش در جهت اعتراض به نظام ظلم و ظالم قدمی در جهت امام زمانمون برداریم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشعار معترض» ثبت شده است

۲۷
فروردين

این شعرا اگر چه بار ادبی بالایی ندارن ولی دو مزیت دارن 
1- داغ داغن Sleepy
2-نتیجه دلتنگی برا خانواده هستن و نوشتم و پیامک کردم خونه Khansariha (249)

اما شعرهام :
1-
مادری دارم مالک باغ بهشتم
پدری دارم مهرش در دل نوشتم 
مادرم سرزنده باشی سال و سالها
پدرم پاینده باشی سال و سالها Heart


2-
یاوری دارم و دیگر غم ندارم 
دیگر در دنیا چیزی را کم ندارم
همه عالم متحیر از این راز
خواهری دارم و هیچ ماتم ندارمBlush

3-
همانا هر که برما گنده باشد
دل ما مطئن و زنده باشد!
نترسد دل ز یل و گنده هاشون 
پشت این دل داداشی بنده باشد

Khansariha (170)
۲۷
بهمن

خدایا هر روز بدتر از دیروز 

هر روز گناهکارتر از دیروز 

هر روز از تو دورتر از دیروز

هر روز خاموشتر از دیروز 

هر روز خسته تر از دیروز 

کمکم کن خدا...

نبی معترض 

شب دلگیر ...

۳۰
آبان

آقا میخای بخواه نمیخوای هم بخواه 

باز هم از این شعرا گفتم باید بخونی و نظر هم بدی بی چون و چراcool

بگوش یا ایهالدنیا ببین حال دل ما را

از آثار دلم دیگر ندارم شوق فردا را

ز عقل و دین ناب در خود کمی دارم

چه سود باشد نمیبویم درخت ناز طوبا را

دلم را گفته بودم من ز کمینهای دنیایی

نفهمید و به بادش داد امیدکهای رسوا را

به بچه گونه عقل دل زیاد تلقین کرده این عاقل

سلامش را نگو پاسخ همان دنیای دنیا را

کلامش را نفهمید و ز جام ساقی ننوشید

خدا را میگویم من و پیامبرهای دانا را

به نام نامی الله به نام نامی الله

ز ابلیس ترسانده بودم من دل مسکین تنها را

بدهکاری گوشش را به هیچ عالمی  نپرداخت

همی دلخون بشد و ماند روی دست زمین آرا

همی شادی چشید اول همی آهی کشید آخر

چه سود این آه آخر بار که سوزانده توانا را

تو ندانی تماشاچی که درد معترض در چیست

تو تنها توانی دید بر پیشانیش چین چروکها را

ز هر عالم که میخواهم دوای درد این افسون

یک نسخه میپیچد هرآن و میگوید یاد مولا را

نمیدانم چه کنم من ز نادانی دل خویش

که نسخه در کنار ما زحبل الورید عقرب و کارا

اعتراض کرده است از بس به دنیا و به ابلیسها

فراموش کرده معترض به نفس خویش اعتراضها را

۰۷
مهر

سلام دوستان

تو ادامه مطلب در مورد این پسره معترض خبیث مطلب گذاشتم

امیدوارم پسر خوبی بشه و به قول معروف آدم بشه

دوستان براش دعا کنین

در ضمن در مورد اردوی دانشجویی کربلا هم اخر مطلبم توضیحی دادم

هر کس لیاقت داشت و رفت برای این پسره معترض هم دعا کنه!!!

۳۱
شهریور

شهیدان

میدانی چیست!؟

فکر کردی خیلی زرنگی!؟

با تو هستم هستی !

روزگارم را بهر دل خویش میچرخانی

مگر من دل ندارم!؟

دلم را از صدای چکاوکها هم زده ای!

این چه روز است !؟

که نداریم گل و نداریم بلبل

میخواهم نابودت کنم!

با ضربه شستی از ته دلم!

جوری بر سرت بکوبم داغ غمهایم را

که دگر هوس نکنی بازی با دل را

میبینی !؟

حال معترض خوش نیست !

دلم را خون کرده ای از خودت  دنیا !

گر تو را نابود کنم دل من راضی شود آیا!؟

نشاید !

که جرم تو بسیار سنگین است!

هر روز مدرکی آید ز جرمهایت

و ما نداریم حکم

و نداریم مجری قانون

که نابودت کند با اشد مجازات!

خدایا برسان مجری را

 

لاله ها

دوستان ضمن تسلیت و تبریک به خانواده های شهید پرور افغانستان

خبری به دستمان رسیده که لیست اسامی 5000نفر از  شهیدان دوران دیکتاتوری کومونیستی در افغانستان بین سالهای 57 و 58 به دست سازمان خبیث اگسا در رسانه های افغانستان منتشر شده که در این بین از بزرگانی چون آیت الله مصباح و... هم نام برده شده .

برای دستیابی به این لیست کلیک کنید

و همچنین خبر رسیده که پیکر مقدس 40 شهید از مدافعان حرم حضرت زینب (س) به دست خانوادهای بزرگوارشون تحویل داده شده

ضمن تبریک و تسلیت به خانواده های این بزرگواران برایشان از خداوند منان صبر و بردباری میخواهم و انشالله یادشان گرامی و راهشان جاوید باد

و همچنین طبق خبری دیگر تعداد زیادی مهاجر افغانستانی در کشور سوریه در محاصره ی سپاه تکفیری هستن که تعداد زیادی از آنها را کودکان و زنان تشکیل میدهند

خدایا این فقط گوشه ای کوچک از  درد ملت من است ملتهایی هم هستن که دردشان خیلی بیشتر از ماست

الهم عجل لولیک الفرج

آمین یا ربالعالمین

۲۶
شهریور

ولادت امام رضا

ای که در استان تو آرامشم

جز تو ندارم هیچ بی تابشم

تو غریبی و میدانی حال غربا

بر در درگاه تو ماند خواهشم!!!

شاعرش معترضه!!!!ناقابل تقدیم به اهل دل.smiley

ولادت آقا امام رضا (ع) امام غربا رو به تمام محبین آن حضرت تبریک میگم

تو مناجاتهاتون مارو هم دعا کنین...crying

 

۱۹
شهریور

گل یخ

من پسر آتشم

شهر من آتشکده ست

آتشش از جور و ظلم

در میان خاک و خاکستر

سال و ماهها گشته ام

تا بیابم خوبها تا بیابم من خدا

از کودکیهایم ندانم هیچ مهر

در گوشم خانه کردست نوای  توپ جنگ

با غم به دنیا آمدیم و مانده ایم  با غم

یحتمل مرگمان از غم نباشد هیچ جدا

سرنوشتم را گره کردن به فکر ظالمان

با نوایش ما را به این سو و آن سو میبرند

من پسر فقرم

افتخار هم میکنم

با افتخار میگویم در کودکی

از میان کفشها تیکه پسته خورده ام

رشد کرده ام با الطاف روزگار

میشود روزی شود

پدرم خسته نباشد؟

مادرم دردی نداشته باشد در پا؟

برادران کوچکم در کودکی مجبور نباشد نان آورند؟

سهم ما از ناز هستی

تا به کی باشد؟ در دستان مستان

ما مهاجریم

آواره میخوانند مان

از جور زمانه این شدیم

سهرابا شهر من گم شده است!

شهر من این رنگ  نبود

در میان خاک و خون و جنگ نبود

شهر من غزنین تاریخ ساز بود

خانه فرهنگ وآدم ساز بود

تو چه میدانی ز گم کردن شهر

شهر من را برده اند در لا به لای چکمه شان

در لا به لای آتش اندیشه شان

روزگارا کی شوی تسلیم عشق

ما ز فراق سوار

قدر دنیا خسته ایم

میتوانی اندکی آبم دهی !؟

یا که نه !؟

از کمال هم نشینانت بنالم!

چون که تو نیز شمرها دیده ای!

این عطش نیز باشد

کرام الکاتبین گوشها باز کن

قلم و کاغذ مزین به قول ناز کن

به رب ما و یاران

برسان ندای ما را

قلب من سرد و یخی

قلب من چاره  ندارد

جز که نگوید از بهار

نالیدن کاری تکراری شدست

دیگر نمینالم که قلبم نیست شد

سیاست سنگ و یخ آرامش است

بیدل باش تا چو مرغ سرت را از بدیها زیر برف قایم کنی

قلب پدرم را دکتر دنیا ربود

بی بهانه بی ترانه زندگی مان خون گشت

مهاجر بودن این است دگر

کس نداند از دل خونین تو

تا بماند در بر و بالین تو

چه خوش گفتست حکیم  شیرین سخن

ما را ز نیکیت خیر نیست  شر مرسان ای هستی!

آن زمان کز جور خزان

پدرت را به تیغ جراحی سپردی

بی مروت بود آن که فکر کرد

چون مهاجرید کافرید

به گمانم ما را افغان آفریدن

در وجودمان درد و فغان آفردن

به قول خواننده مان

مرا آن روز گریان آفریدن آفریدن

به دامان بیابان افریدن افریدن

قلب من اشکهایت را پاک کن

سینه ی هستی ز پایمردی چاک کن

مگر نگفتی که سنگ و یخ گشتی ز جور

سنگ و یخ را چه به اشکهای بلور

حق نداری با طبیعت

سرکشی را پیش گیری

ما مسلمانیم

قبله ی مان از قضا

در میان قاتلانمان به پاست

آن وهابی خبیث قبله ام را میشورد

دستهایش بوی خونم میدهد

قبله ام را یه کمی مکروه کردن!

من نمیدانم حکم این دنیا چیست

بی مروت قلب سنگین مرا با تبر بشکسته است

بار خدایا

معترض تنهاست

معترضها بی کس اند

کی فرستی بهر ما آن یار را

کی شود خاموش کنی

این همه آتش ز ما انبار را

ما که دگر ناتوان گشتیم ز جور

منجی ما  را بهر یاریها رسان

بی او ما نوری  نداریم ای خدا