اعتراض سیتی!!!

سعی داریم با کسب علم و دانش در جهت اعتراض به نظام ظلم و ظالم قدمی در جهت امام زمانمون برداریم

اعتراض سیتی!!!

سعی داریم با کسب علم و دانش در جهت اعتراض به نظام ظلم و ظالم قدمی در جهت امام زمانمون برداریم

اعتراض سیتی!!!

علی بن ابی‌طالب(ع): کسی که در برابر منکر با دل و دست و زبان خویش اعتراض نکند، او مرده‌ای است در میان زندگان.

سعی داریم با کسب علم و دانش در جهت اعتراض به نظام ظلم و ظالم قدمی در جهت امام زمانمون برداریم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

۲۴ مطلب با موضوع «اجتماعی» ثبت شده است

۲۸
بهمن

اگر کنده شود از ملک خودم آب و دانه
به شهر دیگران بسازم از مجبوری آشیانهcrying
الا کل دانه دانه دانه اشرف غنی نمانه
که برگردیم د خانه ! الا کل دانه دانه دانه

۲۷
بهمن

بعضیا هم هستن که روشن فکرن ولی از نوع کله لامپی:

امروزه در فضای اینترنت بحثهای داغ فراوانی وجود دارد و از همه داغترش بحثهای عقیدتی هست که مورد توجه اکثر روشن فکران فضای مجازی هست و در موردش بحثها و نقدها و پستها در دهکده مجازی رد و بدل میشود !

اما این روشن فکران چند دسته هستند:
۱-آنهایی که واقعا دغدغه دارند و دوست دارند چیزی یاد بگیرند و چیزی یاد بدهند :
الف- بی مطالعه وارد بحث میشوند یا منبعشان فقط منابع بی در و پیکر اینترنت هست .
ب-با مطالعه وارد میشوند ولی قدرت تحلیل صحیح مطالعاتشان  را ندارند.
ج- با مطالعه کامل و تحلیل صحیح و تو پر وارد میشوند .


۲- آنهایی که دغدغه ای ندارند و گاهی ادای دغدغه دارها رو در میارن تا توجهی جلب نمایند :
الف- بی مطالعه وارد بحث میشوند یا منبعشان فقط منابع بی در و پیکر اینترنت هست .
ب-با مطالعه وارد میشوند ولی قدرت تحلیل صحیح مطالعاتشان  را ندارند.
ج- با مطالعه کامل و تحلیل صحیح و تو پر وارد میشوند .


۳- آنهایی که دغدغه اشان خراب هست و جانب دارانه و با ابزاری چون سفسطه میخواهند هر طور شده به نفع اربابانشان بحث را ببرند :
الف- بی مطالعه وارد بحث میشوند یا منبعشان فقط منابع بی در و پیکر اینترنت هست .
ب-با مطالعه وارد میشوند ولی قدرت تحلیل صحیح مطالعاتشان  را ندارند.
ج- با مطالعه کامل و تحلیل صحیح و تو پر وارد میشوند .

 

این گروهها با تقسیم بندی زیر شاخه هایشان به دو گروه روشن فکر و کله لامپی تقسیم میشن !
روشن فکرها برای جامعه مفید هستند و باعث رشد و ترقی جامعه میشوند ولی کله لامپیها چون خرسی میمانند که با بی خردی بر خود و جامعه خود آسیب وارد میکنند .


 

بیاییم مسولیت حرفهایی رو که در دنیا مجازی میزنیم به عهده بگیریم تا خواسته و ناخواسته به جامعه و دین و ایمانمون ضربه نزنیم مخصوصا ما جوانهایی که نه حوصله خواندن مقالات علمی رو داریم و نه کنترل احساساتمان را و تا یک شبهه در اینترنت میبینیم زمین و زمان را به هم ریخته و قبل از تحقیق , seo یا محبوبیت مطلب رو در اینترنت بالا میبریم به طوری که بعدا پشیمانی سودی نخواهد داشت و با دست خودمان تیشه بر ریشه خودمان زده ایم !و البته گاهی هم مقاله میخوانیم ولی مقاله دشمن را و برای مقایسه کردنش با مقاله دوست تنبلیمان گل میکند و گاهی هم متاسفانه به دلیل عدم فعالیت دوستان مقاله ای در جواب شبهه یافت نمیشود که آن هم راه دارد و اگر شخص روشن فکر باشد دنبال راهش خواهد گشت.
شاید بگویید تا بحث راه نندازیم رفع شبهه نمیشود ! ما برنامه نویسها یک جمله معروف داریم و اون اینه که چرخ رو دوباره اختراع نمیکنیم !‌شما هم کمی تحقیق کنید و بعد داد و بیداد مجازی راه بیندازید !اگر به نتیجه رسیدین که هیچ مگر نه جبهه تان را عوض کنید و به جبهه دشمن بپیوندید که تیر از دشمن خوردن بسی آسانتر از دوست خوردن هست .

این را هم اضافه کنم که به شخصه حس میکنم از عاملین به دین شیعه واقعی بسیار کم یافت میشوند و خود این حقیر هم ادعایی ندارم که به دینم آنطور که حقش هست عمل کردم و میکنم و بسیار در برابر خودم و دینم شرمنده ام . نمیخواهم مشکل را گردن شیطان بیاندازم و قطعا مشکل از مسلمانی خود ماست ولی شیطان هم نقش موثری در بی دینی جامعه ای دارد که از پدران خود یعنی ایمه علیهم السلام جدا افتاده اند .همه میدانیم که اگر یک سنگ را من از طرفی و شیطان از طرف دیگر هل بدهد هر کدام قویتر بودیم میبریم ولی وقتی آن سنگ را هر دو از یک سو هل بدهیم قطعا شیطان میبرد و بی دینی آن سنگ هست که شیطان در حل دادنش همراه جامعه ی دور از پدر هست .پس بیایید منصفانه قبول کنیم که عیب از مسلمانی(خرس) ماست و دین (چوپان ما ) را به بهانه کشتن شیطان(مگس) نابود نکنیم !

قابل توجه بعضیها که در جمع شیعه ها هستن ولی خدمت به دشمن میکنن !!!
بیایید خودمان را قضاوت کنیم !کله لامپی نبودن کار سختی نیست !

 

۲۱
بهمن

اگر چه از نسلی هستم که سنم به درک حادثه دردناک افشار قطع نمیدهد !
اگر چه در زمانی هستم که رسانه ها در پوشاندن حقیقت دست شیطان را از پشت بسته اند !
اگر چه بعضی روشن فکران کشورم شعار دموکراسی و برابری در کوچه و خیابان سر میدهند و حرف از قومیت و مذهب را سم مضری برای این دموکراسی خیالی میدانند!
و اگر چه رهبران یا نمایندگان احزاب درگیر در جنگهای داخلی امروز در کنار هم به خوبی و خوشی کار میکنند و عناوین فراوان و ثروتهای فراوان کسب کرده اند !
اما انقدر میدانم که قتل عام مردم بیگناه و بی دفاع عملی وحشیانه هست که از پستترین حیوانات هم سر نمیزند !!!
حال یا انسانهای روزگارمان در اصل پستتراز حیوان اند یا حیوانات پست در قالب انسان در آمده اند و لباس انسانی از جنس شیخ و آیت الله و ژنرال و فرمانده و داکتر و قهرمان ملی و حاجی وسید و....پوشیده اند!!!!
خدا میداند !

فاجعه افشار
یاد انسانهایی که چشم تنگ بودن و بینی پغج بودن و شیعه بودن جرمشان بود و ۲۳ سال پیش توسط پستترین موجودات انسان نما و متوحش پر پر شدند گرامی باد...

الدراگون مجرم هزاره
۲۱ دلو ۱۳۹۴

۱۰
تیر

آخوندک

 

 

جاتون خالی امروز رفتم حرم (تف تو ریا خخخخ)
خلاصه نشستم یه جایی تو شبستان .کنار دستم یه عده آدم مثل همیشه و کاملا عادی .داشتم درس میخوندم که حرفهای بغل دستیا فکرمو مشغول کردن .چند تا پیر مرد مقدس نما باهم فره میکردن !یکی میگفت تو بلد نیستی قرآن بخونی باید اینطوری بخونی و... !
اعصابم از جایی به هم ریخت که بحثشون کشید به یه حدیث 
اولی : تو برنامه سمت خدا آقای فرحزاد گفت یه مورچه هفتاد بار تلاش کرد تا یک دانه را بالا ببرد . (نتیجه انسان باید تلاش کند )
دومی : فرحزاد دروغ میگه !!!من روایتو دیدم !!!مورچه نبوده سوسک بوده !!!هفتاد بار نه هفت صد بار رفته بالا بعد موفق شده !!!فرحزاد فقط دروغ میگه !!! اصلا اسمش اسم زن شاه بوده حرفاش رو قبول ندارم !!! دروغگو هست !!! (برداشت سطحی از موضوع در حد لالیگا )
من 0_o
فرش 0_o
تسبیح گردن حاج آقا 0_o
خیلی اعصابم داغون شد !

اونورتر دو تا بچه ۱۲ ساله 
اولی :‌اعتقاد به جهنم یعنی چی؟
دومی : آدم نباید تو اعتقادات افراط یا تفریط کنه .مثل پشت بوم میمونه باید وسط باشی از اینور اونور بوم نیفتی اعتقاد به جهنم هم همینطوره و ....

یعنی کیف میکردم داشتم .

خیلی از تناقض این دو جلسه ناراحت شدم به این دلیل که پیرمردای مقدس نما همشهری بودن و پسر بچه ها ایرانی .
ناراحتی من به دلیل نژاد پرستی نیست 
به خاطر عقب افتادگی فکری مردم کشورم هست 
وقتی فکر میکنم میبینم همین مقدس نماها باعث شدن ما اینطور بد بخت باشیم .
واقعا متاسفم برای بعضی مقدس نماها

۰۱
مهر

سلام دوستان 

سوال !

پیوستن به گله گرگها برای بقا مناسب هست یا نه ؟

از نظر این حقیر گله ی گرگها قانون گرگی دارد و بلاخره باید ضعیفها توسط قویها کشته و نابود شوند !آن گرگی که امروز قدرتمند هست و به گرگ ضعیف حمکله میکند میداند که روزی او هم ضعیف خواهد شد و همین دوستانش او را تکه پاره میکنند !این روش زندگی گرگها هست و شاید هم روش بسیار مناسبی باشد و شاید این روش زندگی باعث شده هست که گرگها با قدرت گرگیشان در صحنه جهان باقی بمانند و جایگاهشان را از دست ندهند !

اما گروههای دیگری هم در جهان زندگی میکنند و موفق هم بوده اند مانند گله شیرها یا گله فیلها و یا گله گوزنها و... که برخلاف گرگها هم قطار پیر و ضعیف خود را محافظت میکنند .در گله ی این موجودات یک موجود  به طور طبیعی نقشش را در طبیعت ایفا می کند و به طور طبیعی ضعیف میشود و به خاک میپیوندد و کاملا اجتماعی در کنار همقطارانش روزگار میگذراند .

اینکه کدام موفقتر هستند را باید به کارشناسان واگذار کرد ولی آنچه که من میتوانم بگویم این هست که تقریبا تمامی آنها در روش زندگیشان موفق بوده اند و خداوند قادر و توانا در غریزه آنها برنامه ای مناسب و حکیمانه  ریخته هست ولی ما انسانها صاحب اختیار و عقل هستیم و میتوانیم اجتماعی زندگی کردن را مانند گرگ داشته باشیم یا دیگر گروههای اجتماع زیست طبیعت !انتخاب با خودمان هست و انتظار میرود با عقلی که خداوند در وجودمان قرار داده هست در زندگی اجتماعی از دیگر موجودات بسیار بسیار موفقتر باشیم !
اما واقعیت چیست !؟آیا انسانها به سوی موفقیت پیش میروند یا نابودی !؟

از نظر این حقیر اگر بدون در نظر گرفتن ظهور منجی ما حضرت حجه ابن الحسن المهدی عجل االه تعلی فرج تفکر کنیم و آینده را پیشبینی کنیم قطعا رو به نابودی پیش خواهیم رفت !به این دلیل که ما انسانها سیاستهایمان را گرگوار چیده ایم !هر کجا سخن از سیاست میشود در دلم غمی عمیق مینشیند و به این فکر میکنم که باز هم سیاستهای گرگی !!!هر شخصی و هر گروهی و ملتی در سیاستهایش به فکر منافع خودش هست و در راستای آن تلاش میکند و حتی از ظلم به دیگر ملتهای ضعیف هم ابایی ندارد !!!در حالی که همان مسول ملت در زندگی شهری اش یک دزد ساده را به سختی مجازات میکند !!!

بگذریم !سیاستهایمان گرگی شده هست و در این گروه گرگهای روزگار اکثر کشورها گرگ زندگی میکنند در کنار گرگهای بزرگ و مطیع گرگهای بزرگ هستند !نمونه بارزش کشورهای عرب که شاید بتوان گفت کفتارند در گروه گرگها !!!و سرکرده گرگها آمریکا آنها را به هر سازی میرقصاند !روزی تجهیزشان میکند تا داعشی بسازند در راستای رسیدن به اعتقادات اسلامی آمریکاییشان و روز دیگر گرگ پذیرفته شده در گروه گرگها ضعیف میشود و همه گرگها برای کشتنش دست به کار میشوند !همانند داعش امروز و صدام دیروز و ....
البته آمریکا فقط یک نمونه بود و امروزه گرگهای بزرگ در عالم فراوانند !
ساستمدار نیستم و از سیاست هم بدم میاید ولی میدانم که گاهی گوسفند ازاده بودن بسیار برتر از گرگ مطیع بودن هست 

نمیدانم چرا از این سرنوشت گرگها درس نمیگیریم و هنوز که هنوز هست سیاستمدارانمان میخواهند کشورشان گرگی باشد در گله ی گرگهای جهان !و به همین دلیل هست که از سیاست بدم میاید و هرگز سیاست را در تفکراتم خوش چهره ترسیم نمیکنم !

من به گرگ بودن اعتراض دارم ....

۲۳
شهریور


 

روایت اول :
پسرک پدرش فوت کرده بود 
مادر و خواهران و برادر کوچکش و برادر معلولش را باید سرپرستی میکرد 
مگر توانش چقدر بود ؟
شاید هر کسی جایش میبود کمرش خم میشد !
همانطور که کمر او هم برای مدتی خم شد و دوباره برخواست !
مردانه زندگی کرد !
شاگرد مکانیک شد !
با اندک درآمدش زندگیشان را کم کم سرو سامان داد !
خواهرانش ازدواج کردند و خودش ماند و برادرانش و مادرش !
وقتش بود خودش هم ازدواج کند !
به خواستگاری دخترک رفت !
دخترک گویا فکرش سو برداشته بود !
به گمانم روشن فکر مینمایاند خودش را !
بهانه گرفت !پسرک دلش شکست ولی تسلیم نشد !
به سراغ دخترک دیگری رفت !
باز همان قصه و قصه ها ادامه یافت !
پسرک از دنیا برید !
همان پسرکی که به تنهایی و با دستان بچه گانه اش خانواده اش را به سروسامان رسانده بود !
به سراغ مواد رفت !معتاد شد !عصبی شد !دیگر پسرک انگل جامعه بود !
جرمش فکر کردن به دخترکان روشن فکر بود !
اما خداوند جرمش را بخشید و بلندش کرد تا دوباره زندگی کند !
پسرک ترک کرد و خیاط شد و بچه هیئتی شد و برای خودش مردی شد !
سنش به 40 رسید 
اما هرگز به سراغ دخترکان شهر نرفت !
در همین حوالی در کنار ما زندگی میکند !
و گاهی اعصاب زخم دیده اش او را مجبور به بدخلقی میکند !
ولی میسازد و میسوزد و هرگز به سراغ دخترکان شهر نمیرود !


روایت دوم :
پسرک پدرش را از دست داد و برادران بزرگش که زندگی خود را ساخته بودند زیاد به فکر پسرک و مادرشان نبودند !!!
پسرک مانده بود و مادرش !
او باید ازدواج میکرد !سنش به 30 رسیده بود !
چهره زیبایی داشت و صاف و ساده و مهربان بود ، تنها کمی گوشش سنگین بود و دارایی مالیش کم !
با تمامی پولی که در خیاطی جمع کرده بود به خواستگاری دخترکی رفت که او هم مخش سوء برداشته بود !
دخترک جواب مثبت داد و آن دو نامزد شدند!
پسرک  هر چه پول داشت را به عنوان گله به دخترک تقدیم کرد !
دخترک چهره اش را رو کرد !
بار و بندیلش را بست و رفت !کجایش را هیچ کس نفهمید !
دخترک روشن فکر به پولش رسیده بود !عشق را پول تعبیر میکنند آن دخترکان !!!
پسرک از نو شروع کرد و پول اندکی جمع کرد !
مادرش فوت کرد !
برادران دیگر زیاد به فکر نبودند !
هزینه کفن و دفن و ختم و....مادرش را بیشترش را به عهد گرفت و پولش تمام شد !
پسرک باز هم بلند شد و شروع کرد به جمع کردن پول !
بعضی روزها  20 ساعت کار میکرد !
پولش که به حدی معقول رسید خواستگاری رفت !
دخترکان شهر ما یکی پس از دیگری جواب رد دادند !
تورم رفته بو بالا و پول پسرک بی ارزش بود !
به علاوه پسرک دیگر جوان نبود و سنش به 36 رسیده بود !
حدود 19 بار جواب رد شنید !
دخترکان مدعی عشق و مدعی اخلاقیات و مدعی روشن فکری هنوز به او جواب مثبت نداده اند !
پسرک هنوز تلاش میکند 
شاید موفق به تشکیل زندگیش شود و امیدی تازه در دنیایش ایجاد کند !
شاید !!!

روایت سوم :
پسرک در بین فامیل نمونه بود 
پتلاش بود 
از بچگی کار کرده بود و مرد بار آمده بود 
باهوش بود و با اینکه وقتی برای درس خواندن نداشت معدلش همیشه بالا بود 
پسرک به دانشگاه رفت 
پدرش بیمار شد 
او در کنار دانشگاه کار میکرد و کمک خرج خانواده اش هم بود 
تا پدرش احساس نکند تنهاست 
پسرک وضع خانواده اش مناسب نبود 
ولی در آموزه های دینیش یاد گرفته بود که برای جدایی از فقر باید ازدواج کند !
پسرک تمامی جراتش را جمع کرد و یکی یکی به دخترکان روشن فکر شهر پیشنهاد ازدواج داد !
دخترکانی که مانند او دانشجو بودند و خانواده های بزرگی داشتند و برخی از آنها فرزند شیوخ بزرگی بودند !
پسرک قبل از هر چیزی مشکلات خانواده اش را به دخترکان میگفت تا اگر آن دخترکان با مشکلاتش مشکلی نداشته باشدند مساله را به خانواده اش هم بگوید !تا دل پدرش را نشکند !
او دوست نداشت  خانواده دخترک در جلسه رسمی خاستگاری و جلوی پدرش بگویند شما وصله ما نیستید !
دخترکان شهر که دم از اولویت عشق و محبت و اخلاقیات و تدین میزدند یکی پس از دیگری دل پسرک را شکستند !
شاید اگر پسرک آستینش نوتر بود اینگونه نمیشد و اولین دخترک قصه جوابش را میداد !
پسرک چهار یا پنج بار خواستگاری کرد ولی هیچ وقت به طور رسمی و با خانواده به خواستگاری نرفت !
پسرک دیگر خسته شده بود !لاغر شده بود !در اوج جوانی پیشانیش چروک شده بود !بیماری عصبی گرفته بود !تمامی اعتقادات دینیش در مورد ازدواج رنگ باخته بود !
به تناقض رسیده بود !
دیگر از خواستگاری میترسید !
از دخترکان میترسید !
شاید هیچ وقت در پیشگاه خانواده اش دم از ازدواج نزند !
شاید !
.
.
.
روایت n ام :
شهر را افکار روشن فرا گرفت !
دخترکان آزادی خواه !
دخترکان فمنیست !
دخترکان روشن فکر!
دخترکان بی حجاب ! 
پیردختران !
دخترکانی که با شعار آزادی وسیله و ابزار پسرکان پولدار و شهوت ران شهر شده بودند !
و دخترکان متدین و منزوی !
پسرکان روشن فکر !
پسرکان بی سروسامان !
پسرکان خلاف کار !
پسرکان معتاد !
پسرکان پولدار و  شهوت ران !
و پسرکان متدین و منزوی !!!!
شهر دیگر عوض شده بود و مردمش اکثرا عوضی شده بودند !
دخترکان فکر میکردند به خواسته هایشان رسیده اند و پسرکان پولدار شهوت ران هم !!!
باقی پسرکان و دخترکان شهر زنده بودند ولی مرده !و شهرشان نابود شده بود !
___________________________
به شهر اعراض سیتی بیایید و شهرمان را دوباره بسازیم :)

در ادامه مطلب روایات خانم هزاره را ببینید... 

۰۵
مرداد

 توجه  توجه توجه لطفا اعتراض کنید !
____________

توی فیسبوک یه پیجی هست با عنوان گفتگوی دوستانه شیعه و سنی 
چند روزه رفتم ببینم چه خبره و کلی هم باهاشون بحث کردم و متوجه شدم که زیاد هم دوستانه نیست و بانیانش قصد دارن با جو سازی بر ضد تشیع و اضافه کردن تفکرات افراطی وهابیت به تفکرات دوستان اهل سنت به اهداف کثیف خودشون برسن .
اونا اینکارو با پست کردن شبهات موجود در مورد تشیع و همچنین اجازه ندادن به دوستان شیعه برای پست کردن مطالب خودشون و همینطور با تمسخر و توهین در کامنتها سعی میکنن دو کلوم حرف منطقی رو هم کمرنگ کنن !!!
من چند بار پست گذاشتم و تایید نکردن و چند بار در حد توانم به شبهاتشون پاسخ دادم و باز هم پشت سرش بحث رو پیچوندن !
البته اضافه کنم که همشون به این صورت نیستن و برخی دوستان اهل شنت ساده هم تو بازی اونها غرق شدن و با جو سازی موجود تفکرشون عوض میشه !
کم کم دارم درک میکنم کافر بودن شیعه چطور در ذهن برادران سنی نقش میبنده و گروههای تکفیری داعش و النصره و... پدید میاد و جنگها به راه میفته و ...

نمیدونم شاید عاملان این تبلیغات نا برابر خود صهیونیستها باشن و اینها رو تغذیه کنن 
و البته نمیخوام جنگ بین شیعه و سنی راه بندازم چون کاملا طرفدار بحث منطقی و با شرایط برابر هستم و مخالف توهین و تمسخر و ....
از دوستان خواهش میکنم در راستای دفاع از تشیع و دفاع از اسلام این صفحه ها رو دیپورت کنن و در حد توانشون با منطق کامل و بدون توهین جواب شبهاتشونو با ارجاع به آیات قرآن بدن 
این کار شما همون جهاد در راه خدا هست و این کار شما باعث خواهد شد دو تا سرباز از جبهه های باطل کمتر شود و به پیشرفت دنیای اسلام کمک خواهید کرد و به طور جدی مشتی بر دهان صهیونیستها و دیگر مستکبران که عامل چنین حرکتهایی هستند میشوید 

فکر کنم از این پیجها بیشتر از این هم باشه 
با تشکر از درک بالای شما دوستان عزیز و احساس وظیفه تون 
به امید اینکه همه مسلمانان به ریسمان الهی چنگ زنند و رو به پیشرفت دنیوی و اخروی پیش بروند 
آمین یا ربالعالمین 

اینم لینک پیج مورد نظر 
لطفا نشر بدین لطفا

۲۷
تیر

بسم الله الرحمن الرحیم

صلی الله علی سیدنا و مولانا حجه ابن الحسن المهدی عجل الله تعلی فرجه الشریف

آی آدمها هنارس !

ما جوانها !ما روشن فکرها ! ما آینده ساز ها ! ما تافته های جدا بافته ! ما بازوهای جامعه ! ما گنده ها ! ما که توپ دنیا تکانمان نمیدهد ! ما که ادا ادفارمان و افاده هامان گوش عالم و آدم رو کر کرده هست ! ما که اووووووووف ما !!! ماکجاییم !؟دغدغه های ما کجاست !؟رنگ دغدغه هایمان چرا این رنگیست ؟دنیایمان چرا این شکلیست !؟چرا دنیایمان همرنگ افکارمان نیست ؟ ما گم شدگان !ما کجاییم ؟

بیایید پیدا شویم ، بیایید از بالاتر به دنیایمان بنگریم ، بیایید دو دو تا چهارتایمان را که آموخته ایم و برایش فخرمان را فروخته ایم کمی خرج کنیم و اگر اشتب آموخته ایم اصلاحش کنیم ! بیایید به سوالاتمان کمی پاسخ دهیم و حد اقل تکلیف خودمان را با خودمان روشن کنیم . بیایید ببینیم کی هستیم و ببینیم کجا هستیم و ببینیم به کجا خواهیم رفت .بله همان سوالات تکراری که همیشه شنیده ایم و پاسخش را داده ایم و برایمان انباری کلیشه خانه ی زهنمان را پر کرده اند .آیا وقت آن نرسیده هست که کمی اصلاحشان کنیم ؟

باید عمیقتر اندیشید به آنکه از کجا آمده ام و به کجا میروم و چگونه باید بروم ! بله تو میدانی او میداند و ما میدانیم و متاسفانه آنقدر میدانیم که فقط میدانیم و نه بیشتر !آنقدر میدانیم که برایمان مهم نیستند و تبدیل شده اند به دانسته های بیمصرف ذهنمان !

به شما برنخورد دوست عزیز !به شما هم برنخورد و همینطور به شما و شما و n تا شمای دیگر !من نیز با شمایم و در جمع ما میشویم همان ماهایی که از پاکان عالمیم و آدم بده همسایه ی مان هست !!!به ما برنخورد که عالمان بی عملیم! نمیدانم چرا شاید با نگاهی به جهان و با حسابی دو دو تا چهار تا این را میگویم !شاید

شاید به این دلیل است که میبینم دنیا در دست آنهاست ! بله همانهایی که استکبار جهانی مینامندشان و به صورت شعار مرگ بر آنها را در گوشمان کپی پیست کرده اند به طوری که برخی از ماها از تکرار این شعار و شنیدنش با مراجعه به عقل روشن فکرمان از دنیا بیزار میشویم و میگریزیم از دست انسانهای متحجر شعاری مزاج !مقصر این نظام کیست ما نوبرهایی که فقط میگوییم پیس پیس و میرویم پی کارمان بدون آنکه در مورد استکبار تحقیق کنیم ؟ یا آن شعاری مزاجها که راه دیگری بلد نیستند برای بیان افکارشان ! این بماند ، ما قرار بود از بالاتر بنگریم .پس میرویم بالای جهانمان بالای کره ی زمین ، تا ببینیم و نتیجه بگیریم.

چه میبینیم ؟

یک زمین زیبا یک زمین منظم و انسانهای مدرن با کلی تجهیزاتی که خود خلق کرده اند و در کنار یکدیگر به خوبی و خوشی زندگی میکنند ، احتمالا سرانشان این آرامش و آسایش را برایشان آفریده اند پس سران ما کجایند ؟ ما چرا در این زمین منظم و زیبا نقش نداریم ؟ چرا حق انسانیت نداریم !؟ چرا مهاجر زندگی میکنیم ؟ چرا زیر فشار اقتصادی زندگی میکنیم ؟ چرا زیر بمب و موشک زندگی میکنیم ؟ چرا نسل کشی میشویم ؟ چرا ؟ مگر ما بهترین افکار را برای زندگی در این دنیا نداریم ؟ مگر خداوند زمین و آسمان را نداریم ؟ مگر قرآن را نداریم ؟ مگر اهل بیت را نداریم ؟ مگر امام زمان را نداریم ؟

بیایید کمی بیشتر زوم کنیم روی زمینمان شاید مساله جوری دیگر است ! یک زمین زیبا یک زمین منظم و انسانهای مدرن با کلی تجهیزاتی که خود خلق کرده اند و در کنار یکدیگر به خوبی و خوشی زندگی میکنند و احتمالا سرانشان این آرامش و آسایش را برایشان آفریده اند ، اما چگونه این شده اند و ما نشده ایم ؟ به نظر میرسد سران آنها روششان با سران ما فرق دارد ! آنها مدیریت میکنند مسائل  تمام جهان را در جلسات سالانه اولدنبرگشان و آنها برنامه ریزی میکنند برای تمام انسانها آنها برای خودشان حق تراشیده اند که برای تمام انسانهای جهان تصمیم بگیرند آنها میتوانند هر کجا که به نظرشان نیاز باشد نیروی نظامی بفرستند و هر کجا که بخواهند انسانها را به جان هم میاندازند تا انسانها نتوانند پیشرفت کنند و میتوانند از اعتقادات هر قومی به ضررشان سوء استفاده کنند  و حکومت کنند بر انسانها! به نظر میرسد این حق از باور یهودیتشان نشات میگیرد همان باور که آنها را برترین انسانهای زمین دانسته است و به هر قیمتی که شده حاکم جهانشان ساخته است!عجب ، زمینمان رنگ عوض کرد !چه زشت گشت و پر از فساد !و ما بازیچه این روزگار ساخته آنهاییم ، آنها استکبار جهان اند و طاغوتات جهان و کارشان بیرون راندن ما از نور به سوی ظلمات هست و به این روش زندگی بهشت گونه خودشان را برای خودشان ساخته اند .

شاید اینگونه باشد اما شاید ما بیشتر از آن طاغوت ها مقصر هستیم برای ساخت این زمین زشت و مفسد ! ماهایی که دغدغه اصلی مان که ساخت جهانی زیبا  و با افکار معنوی  خودمان هست، تبدیل شده به اینکه چگونه میتوانیم شبیه جوانان آنها باشیم و خوشبخت ! ما خوشبختی آنها را باور کرده ایم نه خوشبختی ناشی از افکار زیبای خودمان را ! و عملا میگوییم بگذار افکارمان در جای خودشان خاک بخورد ! و ما جوانان سست عنصر و ما جوانان بی اراده و ما جوانان پر ادعا و ما جوانان داغون و ما جوانان رسوا !

شاید نیاز باشد  تغییر دهیم زندگی مان را با بازگشت به خودمان و با بازگشت به خدای خودمان و به بازگشت به قرآن و ائمه خودمان و با بازگشت به امام زمان و ولی امر اصلی خودمان که غریبانه از دست ما دلی خون دارد ! شاید نیاز باشد تغییر دهیم قضایمان را در این شبهای قدر به قضایی جوانی که مسول این نباشد که امام زمانش بگوید " اگر شیعیان من به اندازه تشنه ای که آب میخواهد مرا میخواستند ظهور میکردم " . شاید لازم باشد به خود و دنیای فعلی خودمان اعتراض کنیم و دنیای زیباتری از آن بسازیم . شاید لازم باشد خودمان را پیدا کنیم و باور کنیم که " همدلی نیروهای آخرالزمان رمز سعادت هست " بدون اینکه مسائل را قاطی کنیم باهم بدون در نظر گرفتن تعصبات ملیتی بدون در نظر گرفتن رنگ پوستمان و بدون در نظر گرفتن لحجه و زبانهایمان و بدون در نظر گرفتن سایز چشمها و دماغهایمان و شاید لازم باشد که هرگز نگوییم فلانی با فلان رنگ و فلان ملیت و فلان پست و فلان اعتقاد ، فلان کار را کرد و در نتیجه این اعتقادهایمان بی رنگند !!! شاید لازم باشد خدا را بهتر باور کنیم و امام زمانمان را هم ....

شاید لازم باشد فریاد بزنیم که آی مردم هنارس !!!

الهم عجل لولیک الفرج

_________________________

دوستان لطفا این حقیر را به خاطر زیاده گویی و شاید گزافه گویی ببخشید و برای بحث بیشتر در راستای اصلاح گفته ها و افکارم  نیازمند یاری شما دوستان عالم و گرامی هستم .انجمن کلبه انتظار منتظر شما دوستان عزیز هست

kabootar.net/forum

نویسنده : معترض حقیر

۱۴
ارديبهشت

آنگاه که لشکر غم در برابر دنیای من است 

یک توپ التیام زخمها و دردهای من است 

آنگاه که غم هجرت موج دریای من است 

یک توپ شکافنده ی موج غمهای من است....

شعری که ادامه داره ولی ادامشو پست نمیکنم :)

خواستم مقدمه بحثی بشه که جدیدا میخام بعد مدتها راه بندازم 

ما افغانستانیها چندی پیش به خاطر مشکلات داخلی کشورمون و به خاطر هجوم همه جانبه ی جهان خواران که به صورت مستقیم و غیر مستقیم عزم مکیدن خون ملتمان را کردند گروه گروه شدیم !گروهی ماندند و مبارزه کردند با مشکلات زندگی ناشی از این جنگها و ناملایمات و گروهی رفتند تا با دستی پر برگردند و جواب آن جهانخواران را بدهند و گروهی رفتند که رفتند !سرمایه خود را در خطر دیدند و جمع کردند و رفتند در زمینی دیگر کشت و برداشت کنند !بگذریم !

و من و خانواده ام و هم قطارانم آمدیم به دیار ایران .دل به سخنان رهبری بزرگ (امام خمینی رحمه الله علیه ) بستیم و آمدیم . میدانستیم که او چون رهبر خودمان شهید مزاری رحمه الله علیه به فکر شیعیان هست و آنها را برادر دینی خود میداند و کمکشان میکند تا روی پایشان بایستند . 

همین گونه بود و تعداد زیادی از هموطنانم چون سربازی در راه امام خمینی رحمه الله علیه شهید شدند و گروهی کمک کوچکی کردند تا جامعه ایران کمبودی از لحاظ کارگر کم توقع و پر تلاش که سختترین کاهای عمرانی را انجام میدادند ، احساس نکنند . 

اینگونه میزیستیم و کم توقع میدانستیم که مهمان هستیم و باید به صاحب خانه احترام بگذاریم و صاحب خانه نیز رفتاری مناسب با ما داشت تا اینکه کم کم رنگ دنیا دگرگون شد و کم کم ما مهمانها مجبور شدیم بیشتر بمانیم و صاحب خانه مجبور شد بیشتر مارا تحمل کند .با اینکه ما تلاش میکردیم صاحب خانه احساس نکند ما سرباریم !تا حدی کم توقع بار آمدیم که گاهی احساس برده بودن کردیم .گاهی احساس کردیم سرنوشتمان خدمت به مردم جهان هست بدون هیچ نیازی به غرور بدون هیچ نیازی به رفاه نسبی و بدون هیچ نیازی به علم و....

اما ما برای آنکه میخواستیم به کشورمان برگردیم و آن را آباد کنیم نیاز داشتیم عالم و قدرتمند بار بیاییم و مرد بزرگ شویم و شاه دنیای خود باشیم نه برده ی دنیای دیگران !این نیاز را حس کردیم و در وجودمان اندک اندک به دنبال راهکار تقویت آن گشتیم و پیدایش کردیم از میان DNA مان !

اما کافی نبود برای رشد باید بیشتر تلاش میکردیم در حالی که هیچ پشتیبانی نداشتیم .در مدارس خود گردان به دنبال رویاهای خویش گشتیم و در آن شرایط راه فردا را پیش گرفتیم و برای آینده تلاش کردیم تا اینکه اندک اندک فرصتهایی آمد به سراغمان و وارد مدارس قانونی و ایرانی شدیم تا فرصتی طلایی برای رشد و بزرگ شدن بیابیم .اما آنجا نگاههای مارا آزار میداد ،گویا خرد جمعی نمیپذیرفت که ما نیز انسانیم !با آن خرد جمعی مبارزه کردیم و شخصیت انسانی خویش را به آنان معرفی کردیم و اجتماع مارا بیشتر باور کرد .

سخت بود این راه پر فراز و نشیب !بسیار سخت !به طوری که تحملش برای یک کودک صبر ایوب میخواست ....

من و تعدادی از دوستانم از کودکی رنجهایمان را با یک توپ فراموش میکردیم و روزهای هفته رنج میکشیدیم و تحمل میکردیم مبارزه میکردیم به عشق آنکه روز جمعه غم نهفته در درونمان را جمع کرده و به توپی میسپاریم و شوتی میزنیم و به تور دنیا میچسبانیم !و زنده میمانیم !

آری اینگونه بود که اعتراض داشتیم ولی زنگی میکردیم و بزرگ میشدیم به امید فرداها به واسطه ی یک توپ فوتبال ....

اما گروهی دیگر از دوستانمهان با توپ ارضا نمشدند !گویا غمشان به اندازه ی تاریخ بود !آنها میخواستند نیاز به احساس جامعه پذیریشان را با تیپهای کره ای  و اروپایی که نماد پیشرفت بودند !به مردم نشان دهند !آنها غم درونیشان را با گوش کردن به موزیکها و ....التیام میدادند .

غافل از آنکه روزی آن تیپ و آن موزیک و آن احساس شخصیت واهی نابودگر زندگی آنان میشود و آنان را به هرزگی میکشاند!

و گروهی از دوستانمان آنگونه گشتند و در بینمان زندگی میکنند با نابودگرهای درونشان که ذره ذره روح و جسمشان را از دست میدهند و ازشان خواهش میکنم مسیر زندگیشان را زیباتر بچینند .

آری ما اینگونه زندگی کردیم و آن دوست عزیزی که در محیطی کاملا مذهبی رشد کرده است و امروز ریش میگذارد و یغه اش را تا ته میبندد و بر صندلی قدرت تکیه میزند و وضع میهمان را میبیند و توجه نمیکند و "فریاد میزند که ما بسیار مهمان نوازیم " حق ندارد بگوید آنها چنین اند و چنان !و حق ندارند چنین باشند و چنان !!!!

چه تلاطمی دارد ذهن پریشان معترض 

چه تلاطمی دارد دل خون فشان معترض .....

تبصره:ناگفته نماند که سرنوشت هیچ قومی به دست دیگری نیست و شاید درصد بسیار کمی از این مشکلات مقصر خارجی داشته باشند و مقصر اصلی خود ما هستیم !

امید که همه چیز درست شود ......

۰۴
اسفند

سلام دوستان 

بلاخره بعد از سالها و ماهها دیده نشدن و  شنیده نشدن حرف و درد دل مهاجر افغانستانی و ...این جمهوری سکوت با همت دوستان ایرانی شکست

چند روز پیش در برنامه ی تلوزیونی راز که از شبکه ی 4 سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد وضعیت نابسامان مهاجرین افغانستانی در ایران بررسی شد و مجری محترم برنامه راز حرفهایی رو مطرح کردند که ما مهاجرین اصلا نمیتونستیم باور کنیم .سالها رنج و زندگی در غربت و نگاه انسانهای دیگر را که از بالا به پایین نگاه میکردند و اینکه کم کم خودمان باورمان میشد که ما انسانهایی پایینتر از آنها هستیم و انسانها را به دو قسمت خوشبخت و افغانستانی تقسیم میکردیم!و وضعیت نابسامان اجتماعی و وضعیت نابسامان معیشتی و تحصیلی و تحقیرها را تحمل کردیم به امید آن که روزی به کشورمان با دست پر برگردیم و برای ساخت کشورمان تلاش کنیم و در این راه مسائل و مشکلاتی برای یک مهاجر افغانستانی در ایران وجود دارد که مغز کوچک من میپندارد در هیچ جای جهان چنین نیست که همزبانی و همدینی و بسیاری از اشتراکات تاریخی و فرهنگی نتوانند برایت جرعه ای احترام به ارمغان آورند!و نتوانی این حرفهایت را هر جایی و به هر کسی بزنی و مجبور باشی سرت را پایین بیندازی و زندگی کنی در جمهوری سکوت!

 

از آقای طالب زاده بسیار تشکر میکنم که قدمی برداشتند تا حرف دل یک مهاجر به جهان زده شود 

از برادران محمودیکارگردان و تهیه کننده فیلم <چند متر مکعب عشق > تشکر میکنم که حرفهای دل یک ملت را به جامعه جهانی زدند .

امیدوارم این حرکتهای زیبا که تلاشی در جهت تفکر زیبای تساوی انسانها (چه سیاه و چه سفید و چه غربی و چه شرقی و چه چشم تنگ و چه چشم درشت و...) هست تداوم پیدا کند و تا جایی دنیا زیبا شود که من مجبور شوم اعتراض ستی را ببندم و هیچ اعتراضی نداشته باشم!

به امید آن روز.....